استقبال مردم از جمع آوری دیش ها با شربت و شیرینی و اسپند/ نمایش در نیم پرده






صدای دمبک و تار، بوی اسفند در هوا، کف زدن مردم محل با صدای دایره و دمبک، سربازان دور سرهنگ نیروی انتظامی و آقای خانه حلقه زده اند. سرهنگ در میان حلقه مردم و سربازان می رقصد.

سرهنگ (در حال رقص به سربازانی که از بام خانه با طناب آویزان شده اند اشاره می کند):

ریسمون و کمند آوردیم...این دیشتون رو بردیم


آقای خانه (عصبانی ):

ریسمون و کمون ارزونیتون

دیش رو نمیدیم بهتون


سرهنگ (به کلنگ در دست سربازان اشاه می کند):

تیر و تبر آوردیم...این دیشتون رو بردیم


آقای خانه:

ریسمون و کمون

تیر و تبر..ارزونیتون

دیش رو نمیدیم بهتون


سرهنگ (با اشاره به کلت کمر خود) :

کلت و دولول آوردیم..این دیشتون رو بردیم


آقای خانه:

ریسمون و کمون، تیر و تبر، کلت و دولول،

ارزونیتون

دیش رو نمیدیم بهتون


سرهنگ:

چماق و باتوم آوردیم..این دیشتون رو بردیم


آقای خانه:

ریسمون و کمون، تیر و تبر، کلت و دولول، چماق و باتوم

ارزونیتون

دیش رو نمیدیم بهتون


سرهنگ:

پوتین و لگد آوردیم..این دیشتون رو بردیم


آقای خانه:

ریسمون و کمون، تیر و تبر، کلت و دولول، چماق و باتوم، پوتین و لگد

ارزونیتون

دیش رو نمیدیم بهتون


سرهنگ (در حال لرزاندن سینه و اشاره به سربازان):

سرباز جوون آوردیم

این دیشتون رو بردیم


آقای خانه:

ریسمون و کمون، تیر و تبر، کلت و دولول، چماق و باتوم، پوتین و لگد، سرباز جوون

ارزونیتون

دیش رو نمیدیم بهتون


سرهنگ (کف دست هایش را به هم می مالد و می رقصد):

حکم قضا آوردیم ...این دیشتون رو بردیم


آقای خانه:

ریسمون و کمون، تیر و تبر، کلت و دولول، چماق و باتوم، پوتین و لگد، سرباز جوون، حکم قضا

ارزونیتون

دیش رو نمیدیم بهتون


سرهنگ (در حال خم شدن به عقب و قر دادن و نشان دادن مشت):

یگان ویژه آوردیم...این دیشتون رو بردیم


آقای خانه:

ریسمون و کمون، تیر و تبر، کلت و دولول، چماق و باتوم، پوتین و لگد، سرباز جوون، حکم قضا، یگان ویژه

ارزونیتون

دیش رو نمیدیم بهتون


سرهنگ (در حال چشم و ابرو آمدن و مالیدن انگشتان به هم به علامت پول):

سپاه و بسیج آوردیم...این دیشتون رو بردیم


آقای خانه:

ریسمون و کمون، تیر و تبر، کلت و دولول، چماق و باتوم، پوتین و لگد، سرباز جوون، حکم قضا، یگان ویژه، سپاه و بسیج

ارزونیتون

دیش رو نمیدیم بهتون


سرهنگ دستش رو شکم می ماله و می رقصه:

واااااااااااااااااااای وای...وااااااای وای....تیش تیش تیش گرفته...این دل که آتیش گرفته...تیش تیش...وااااای واااای


آقای خانه:

کره خر..اینجا زن و بچه مردم ایستاده داری قر و غمزه میای...بیا این 200 هزار تومن رو بگیر برو گم شو


سرهنگ پول را قاپیده و در حال قر دادن از صحنه به همراه سربازان دور می شود.




اخم رضاخانی


رضاخان خطاب به سلیمان بهبودی:" من چهل سال است که برای پیشرفت کار مملکت سگرمه هایم را در هم کشیده ام. این مردم به محض اینکه لبخند به آنها بزنم فورا می آیند روی دوشم."د