وقتی که گرگ بره نما شد چه می کنید؟؟

شعری از کسی که سابقه آشناییم را با او نمی گویم تا به مکافاتی دچار نشود. شعری که مصداق دیروز ها و امروزهای ماست. می خواستم عکسهایی از مصداقهای این شعر ضمیمه کنم، دیدم کدام ایرانی است که آن مصداق ها را نشناسد.ئ

وقتی که گرگ بره نما شد چه می­کنید؟

شیطان خدا نکرده خدا شد چه می­کنید؟

در معبدی که خاطره­ها در عبادتند

برقی جهید و قبله دو تا شد چه می­کنید؟

این خار این وبال لب چینه­های لخت

سالار باغ آینه­ها شد چه می­کنید؟

آن پیر زن که خون اساطیر می­خورد

خاتون قصه­گوی شما شد چه می­کنید؟

ای چشم­های سبز تماشا اگر شبی

یک در کنار پنجره وا شد چه می­کنید؟


2 comments:

پریسا said...

فوق العاده است شعر :( و غم انگیز

Anonymous said...

سالهای زیادی بود که دو بیت از این شعر زیبا را میدانستم ولی هر چه میگشتم پیدایش نمیکردم. امشب اتفاقی اینجا دیدم. من هم از ترس اینکه برای ایشان مشکلی پیش بیاید بیشتر نمیگویم. مرسی از اینکه شعر نوشتید