همیشه در بوق های تبلیغات دروغین نظام اسلامی از آزادی زنان و برتری آنان در اندیشه اسلامی صحبت می شود، که البته این تبلیغات در عمل کاملا بعکس رفتار می کند و نشان میدهد که زن نه تنها توانایی تصمیم گیری اجتماعی و سیاسی که توان تصمصم گیری درباره لباس خود را هم ندارد. بهر حال، مطلب زیر بخشی از یک مقاله بلند درباره "اسداله علم" است که در مجله بخارا منتشر شده است. بخشی از این مقاله به مخالفت خمینی با حق رای زنان می پردازد که از اصل متن می آید.
"تصويبنامه دولت درباره انتخابات انجمنهاى ايالتى و ولايتى روز پانزدهم مهرماه 1341 در روزنامهها انتشار يافت و فرداى همان روز آيتالله خمينى كه متوجه اهميت موضوع و مقاصد دولت از صدور اين تصويبنامه شده بود، به يكايك علماى درجه اول مراجعه نموده و آنها را به اقدام جدى براى جلوگيرى از اجراى اين تصويبنامه دعوت نمود. آيتالله خمينى درباره اين تصويبنامه تلگرافى نيز به شاه مخابره نمود كه از نظر اهميت عين آن را از كتاب صحيفه نور (جلد اول – صفحه 37) نقل مىكنيم. متن تلگراف كه روز 1341/7/17 مخابره شده به شرح زير است:
بسمالله الرحمن الرحيم
حضور مبارك اعليحضرت همايونى
پس از اهداء تحيت و دعا، به طورى كه در روزنامهها منتشر شده است، دولت در انجمنهاى ايالتى و ولايتى، اسلام را در رأى دهندگان و منتخبين شرط نكرده و به زنها حق رأى داده است و اين امر موجب نگرانى علماى اعلام و ساير طبقات مسلمين است. بر خاطر همايونى مكشوف است كه صلاح مملكت در حفظ احكام دين مبين اسلام و آرامش قلوب است. مستدعى است امر فرمائيد مطالبى را كه مخالف ديانت مقدسه و مذهب رسمى مملكت است از برنامههاى دولتى و حزبى حذف نمايند تا موجب دعاگوئى ملت مسلمان شود.
الداعى روحالله الموسوى
شاه در پاسخ تلگراف آيتالله خمينى و ساير علما نوشت كه تلگراف آنها را به دولت ارجاع كرده است. ولى اقدامى از طرف دولت در جهت لغو يا اصلاح تصويبنامه مربوط به انتخابات انجمنهاى ايالتى و ولايتى مشاهده نشد، لذا آيتالله خمينى ضمن تلگراف مفصل ديگرى به شاه نوشت «معالاسف با آن كه به آقاى اسدالله علم در اين بدعتى كه مىخواهد در اسلام بگذارد تنبه دادم و مفاسدش را گوشزد كردم، ايشان نه به امر خداوند قاهر گردن نهادند و نه به قانون اساسى و قانون مجلس اعتنا نمودند و نه امر ملوكانه را اطاعت كردند و نه به نصيحت علماى اسلام توجه نمودند و نه به خواست ملت مسلمان كه طومارها و مكاتيب و تلگرافات بسيار آنها از اقطار كشور نزد اينجانب و علماى اعلام قم و تهران موجود است وقعى گذاشتند و نه به اجتماعات انبوه قم و تهران و شهرستانها و ارشاد مفيد خطباى اسلام احترامى قائل شدند». آيتالله خمينى در دنباله اين تلگراف متذكر مىشوند «اين جانب به حكم خيرخواهى براى ملت اسلام، اعليحضرت را متوجه مىكنم به اين كه اطمينان نفرمايند به عناصرى كه با چاپلوسى و اظهار چاكرى و خانهزادى مىخواهند تمام كارهاى خلاف قانون و دين را كرده و به اعليحضرت نسبت دهند… انتظار ملت مسلمان آن است كه با امر اكيد آقاى علم را ملزم فرمائيد از قانون اسلام و قانون اساسى تبعيت كند و از جسارتى كه به ساحت مقدس قرآن كريم نموده استغفار نمايد.»
آيتالله خمينى روز 1341/8/15 تلگراف شديداللحنى نيز به عنوان خود علم فرستاده و ضمن آن متذكر شدند: «معلوم مىشود شما بنا نداريد به نصيحت علماى اسلام كه ناصح ملت و مشفق امتند توجه كنيد و گمان كرديد ممكن است در مقابل قرآن كريم و قانون اساسى و احساسات عمومى قيام كرد. علماى اعلام قم و نجف اشرف و ساير بلاد تذكر دادند كه تصويبنامه غيرقانونى شما برخلاف شريعت اسلام و برخلاف قانون اساسى و قوانين مجلس است. علماى اعلام تذكر دادند كه ورود زنها در انتخابات و الغاى قيد اسلام از منتخَب و منتخِب برخلاف اسلام و برخلاف قانون است. اگر گمان كرديد مىشود با زور چند روزه قرآن كريم را در عرض اوستاى زردشت و انجيل و بعضى كتب ضاله قرار داد بسيار در اشتباه هستيد… اين جانب مجدداً به شما نصيحت مىكنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهيد و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماى ملت و زعماى مسلمين بترسيد و عمداً و بدون موجب مملكت را به خطر نيندازيد والا علماى اسلام درباره شما از اظهار عقيده خوددارى نخواهند كرد»."
No comments:
Post a Comment