اخبار را مرور می کردم در مورد عبدالمالک ریگی. مرور خبرها مرا برد به داستان دستگیری عبدالله اوجلان رهبر حزب کارگران ترکیه. سال 1999 بود، فوریه. همان ماه ای که ریگی هم دستگیر شد. نیروهای امنیتی ترکیه به کمک سیا عملیات ربودن اوجلان را در حین پرواز از یونان به نایروبی به اجرا درآورد. عکس العمل شدید برخی کردها، خودسوزی های زنان و مردان کرد در کشورهای اروپایی، موج تظاهرات در کشورهای مختلف، نتیجه نمایش فیلم اوجلان دستگیر شده در هواپیما و محاصره شده با نیروهای سیاهپوش امنیتی بود. یسیاری از مردم جهان در این اندیشه بودند که یکی از آخرین نسل های چه گوارا دستگیر شده است. ترکیه تحت فشار افکار عمومی جهان حکم قانونی اعدام برای اوجلان به حبس مادام العمر تغییر داد. تنها زندان جزایر ایمرلی در دریای مرمره از همه زندانیان پیشین خالی شد تا اوجلان و بیش از 1000 سرباز تنها ساکنان آن بمانند. هزینه ای که ترکیه می پرداخت تا نمره قبولی بین المللی را از کشورهای جهان و بویژه اروپا دریافت کند.
در یک هواپیمای کوچک، اوجلان روی صندلی نشسته است، با چشم بند و دستهای بسته. نیروهای امنیتی با ماسکهای سیاه به هم دست می دهند به نشانه پیروزی. چشم بند رهبر پ.ک.ک را بر می دارند. به سختی. چشم بندی از چسب، چسبیده به مو و صورت اوجلان. مردان با ماسک سیاه با او حرف می زنند. می خندد و بی حوصله گاهی جواب می دهد اوجلان. هواپیما به زمین می نشیند در ترکیه. شبانه، پس از نیمه شب. چشم بندی دوباره به چشم های او زده می شود و از هواپیما پیاده اش می کنند. تیم استقبال منتظر است، از همه مهمتر دوربین ها، آغاز نمایش را کلید می زنند.
همانطور که پیش بینی می شد، نمایش تدوین نشده دستگیری ریگی با همان سناریوی دستگیری عبدالله اوجلان وزنی به نیروهای امنیتی ایران نداد و هر روز ابعاد تازه ای از ساختگی بودن این نمایش آشکار می شود. جشن ساختگی هواداران نظام زود سرد شد و آنچه باقی ماند زخمی باز شده در شهرهای مردمان دلیر و خونگرم سیستان و بلوچستان بود. جشنی که با حمایت دولت و توسط برخی از شیعیان منطقه با مبالغه فراوان برگزار شد تا نظام مرکزی بار دیگر نمکی بپاشد بر زخم قومیت گرایی و تضاد بین ادیان در ایران. زخمی که شاید دشمنانی نو از آن بزاید برای التهاب بیشتر در ایران و منطقه و دلیلی برای سرکوب بیشتر در همه نقاط ایران توسط نظام اسلامی. نظامی که هیچ گاه از دشمن ساختن حتی از نزدیکترین دوستان خود پروا ندارد. و ... بی دشمنی؛ مگر خود هیچ نیستند.
نوشته: رامک رشدیه
2 comments:
عجب تحلیل مسخره ای. این اراجیف رو خودت نوشتی٬ یا از کسی کمک گرفتی؟ درکت میکنم دستگیری ریگی سیلی بود به صورت دشمنان ایران.
خیلی چرت و مسخره بود انصافا تحلیل شما
Post a Comment